چکاوک
نگاهم را یک لحظه از روی پنجره بر نمی دارم، برف هنوز می بارد، شیشه خیس است، آدم دلتنگ می شود، به بیرون نگاه کردم، کوچه چقدر امروز متفاوت شده، حتی گنجشک ها هم امروز بیرون نیامده اند.
عاشق رنگ سفیدم، به سوی حیاط دویدم، از زیر برف ایستادن خسته نمی شوم چه قدر قشنگ و دیدنی است!
چند وقت بود درخت حیاطمان لباس رنگارنگش ریخته عریان شده بود، امروز لباس سپیدی پوشیده و چه قدر با وقار شده است!
? نویسنده: ربابه عالمی